رزرز، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

رز

برگشتن از سفر

وای خیلی خوب بود 5 روز کنار هم بودیم من و تو و بابا !!! از صبح تا شب  تو هم خوشحال ! گاهی  فکر  می کنم چی می شد ما سه تایی همش پیش هم بودیم خوش می گذروندیم ، می خندیدیم ، بازی می کردیم .... وای صبح اسباب هایمان را جمع کردیم که راه بیوفتیم تو خوابت می اومد خوابیدی  تو راه یکم غر زدی چون گرسنه ات بود چون جاده شلوغ بود بابا زیاد جایی نایستاد برای همین تو راه بهت غذا دادم بعدش خوابت بر د  .  وقتی رسیدیم خونه کلی با دیدن اسباب بازی هایت ذوق کردی ، قربونت برم که یادت می مونه  وای اتاقتو که دیدی یه هه گفتی و خندیدی ! ولی خسته بودی و کلافه بردیمت حموم بعد از حموم زود خوابت برد&...
12 ارديبهشت 1391

گردش در پارک

خوشگل مامی   امروز می خواهیم با خاله گلنوش و عمو علی بریم پارک قیریه بعدش بریم خونشون ! تو امروز برای اولین بار تو خود کالسکه ات نشستی ! اول خیلی متعجب بودی ولی بعد خوشت اومده بود . ساعت 5 رفتیم بیرون ، واییییییییی پارک خیلی خیلی شلوغ بود ولی هوای خیلی خوبی بود ، تو پیش بابا و عمو علی بودی منو گلنوش رفتیم پیاده روی تند بعد آمدیم ولی باد شدید شروع شد و مجبور شدیم بریم بابا سریع رفت ماشین را بیاورد که بریم رفتیم خانه خاله گلنوش اینها داشتم پمپرزتو عوض می کیردم که وای جیش کردی ! وای اگر گلنوش بفهمه !!!!!!!!! ولی خدا رو شکر هیجا نریخت !!ههه هههه عزیزکم آخه خاله گلنوش خیلی حساسه روی همه چی !!!! ( یکم وسواس ! :-) ) خلاصه خوشگل مام...
4 ارديبهشت 1391

وسایل مورد علاقه رز در هشت ماهگی !

وسایل زیر ، وسایل مورد علاقه تو در هشت ماهگی هستند :   1- ریموت تلویزیون ، فقط برای خوردن ! 2- قاشق چوبی مامان ، برای آواز خوندن !     3 - کلید درب کمد !!! 4- سیم تلفن خونه مامی جون ! 5- ظرف شکلات  خونه مامی جون، کلی با شکلات های توش بازی می کنی ! 6- بند لباس مامی !!!! 7- از همه بیشتر لب تاپ بابا ، که وقتی می بینی روشنه باید هر جور شده خودتو برسونی بهش !   8- گردنبد مامی !!!!!!!! 9- دستمال کاغذی ، تمام دستمال ها را می کشی بیرون، بعد همه را ریز ریز می کنی !!!! چرا اونوقت ؟!؟! 10-و کلا هر چیزی که از جایی آویزان باشد !!!! ...
29 فروردين 1391

توت فرنگی مامی

عزیزکم چند وقته ننوشتم برات !از بس روزها زود میگذرد !اصلا باورم نمیشه 4 ماه دیگه 1 سالت میشه ، تو داری هر روز بزرگتر می شی ، چیزهای تازه یاد می گیری ، ارافتو کشف میکنی ! خوشگلکم عاشقتم وای این روزها همش می ریم سرکار و بر میگردیم تا می خواستیم با بابا بریم پارک گردش هوا سرد شد . تازه خونه هم سرده ، شوفاژ ها رو خاموش کردیم برای همین خیلی سرد شده !!   خدایا خودت مواظب دخترم باش خواهش می کنم عزیزکم صبح می برمت پیش مامی جون تو بیداری اونجا که میری خوابت می بره ! منو ببخش که صبح بیدارت می کنم و تنهات می گذارم ، ولی دلم نمی خواد برات چیزی کم بگذارم .ساعت 3:30 می رسم خونه مامی جون تو می پری تو بغل من شروع می ک...
29 فروردين 1391

اولین دندان

واییییییییییییییییییییی عسل من !!   امروز فهمیدم که تو اولین دندونتو داری در میاری !!!!!!!!!!!!! نوک زده ! قاشق روش صدا میده !! آخی فرشته من !پس غر زدن شبانه ات برای دندونت بود !!   مواظب خودت باش !!!!!!!!!!!!!!   من و بابا کلییییییی عاشقتیم ...
24 فروردين 1391

یک کار باحال

سنجابک من !   من و مامی جون و تو یه کار باحال کردیم سه تایی رفتیم پاساژ نارون خرید!!! تو هم تو آغوشی برای اولین بار ! کلی حال کردی ! آواز می خوندی ، آقای فروشنده رو با تعجب نگاه میکردی اونم بهت گفت تو آینده دانشمند می شی اینقدر کنجکاوی ! من قربون اون نگاه معصومانه کنجکاوت برم ! عاشقتم کلی برات گل سر خریدیم ! این یه نمونه اشه بعدش رفتیم اون کیکیو که عکسشو گذاشتم برای 8 ماهگیت خریدیم از شیرین ! تو راه هم تو خوابت برد خدایا خدایا به خاطر تمام مهربانی هایت ، تمام توجه هایت ، تمام نعمت هایت ازت ممنونم مواظب دختر ما باش ! ...
22 فروردين 1391

کار هایی که تازه یاد گرفتی! و دندونات

سنجاب من !   جدیدا وقتی میام خونه مامی جون میخوای بپری بغلم و وقتی میای شروع می کنی گازم بگیری ! شاید داری بوسم می کنی ! حتما خیلی دل کوچیکت برای من تنگ شده ! وای الان که فکر می کنم گریه ام میگیره که بیشتر روز باهات نیستم !!! عزیزکم هر وقت میشینی تو پارکت بازی کنی 3 ثانیه یبار بر میگردی ببینی من یا مامی جون هستیم یا نه بعد دوباره شروع می کنی بازی و حرف زدنت ! کلی ووووووووو می گی !!!هگه یوش هگه هگه !!!اینو یواش می گی !! جدیدا خودتو لوس می کنی ! چشماتو می بندی و دهنتو باز می کنی ! نشد عکس بگیرم !! انگشت شصت پاتو هم می خوری !!!! راستی برات آش دندونی پتختم برای مامی جون و مامان جون و مامانی داد...
22 فروردين 1391

8 ماهگیت مبارک !!!!

٨ ماه که یه فرشته ناز اومده پیش ما و خونه ما رو پر از شادی ، امید و خوشحالی کرده 8 ماه از روزی که تو با به این دنیای خاکی گذاشتی می گذره ! و من و پدرت شاد و امیدوار و کمی نگران شاهد بزرگ شدن ، رشد کردن ، خندیدن ، گریه کردن ، اخم کردن ، حرف زدن و دندون درآوردن تو هستیم ! تو به زندگی ما بوی بهار ، بوی زندگی بوی تازگی بخشیدی ! تو عشق من و پدرت را با ورودت استحکام بخشیدی و زنجیره زندگی ما بهم سخت تر گره خورد . دخترکم برایت همیشه بهترین ها را آرزو دارم آرزو دارم همیشه همینطور شاد باشی ، سلامت باشی   عزیزکم برای هر لحظه خوشی که به ما بخشیدی ازت متشکرم برای اون خنده هات که دلم را آب می کند برای قهقه زدهایت ...
20 فروردين 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رز می باشد